نويسنده: محمد تقي فعّالي

 

سه) دوران جواني

الف) مسيح دوباره متولد شد، معلم جهاني آمد

در سال 1911، هنگامي ‌كه كريشنا تقريباً 16 ساله بود، آني بيزانت او را به عنوان رهبر جديد مذهبيون در T.S قرار داد و البته از اين او را مسيح دوباره تولد يافته در غروب و يوناني ديگر در شرق ناميد. (1)
همچنين در همان سال، مؤسسه و تشكيلاتي با عنوان نظم ستاره ( the Order of star ) توسط T.S در بنارس هندوستان بنيان گذاري شد و هدف خود را چنين اعلام كرد: (2)
چون «معلم جهاني» ( World Teacher) به زودي ظاهر خواهد شد ما مي‌خواهيم جهان را آماده و مستعد ظهور و حضور او نماييم. كريشنا مورتي (كه به سال 1909 به انجمن T.S پيوسته بود) (3) را به عنوان سرپرست آن مؤسسه انتخاب كردند و گفتند تمام استعدادها و مشخصات آن معلم را در وي ديده‌اند و شناخته‌اند.
آنچه ‌ياد شد با‌ اندكي تغييرات به نحو ديگري نيز آمده است:
به سال 1927 عنوان the Order به ther Order of Star تغيير يافت. اين تغيير نام بدان جهت بود كه اعضاي بنيان گذار مؤسسه تشخيص دادند و دريافتند كه روزهاي انتظار سرآمده و كريشنا مورتي همان معلم موعود جهاني است. (4)
هدف از بنيان گذاري اين انجمن آن بود كه در درون يا بيرون انجمن، همه كساني را كه چشم به راه معلم جهاني‌اند و مي‌خواهند در افتخار مهيا ساختن راه پرشكوه منجي سهمي‌ داشته باشند در يك پيكر گرد آيند. (5)
آني بيزانت و ليد بيتر كه سال‌ها ‌جيدو كريشنا مورتي را تحت كفالت و سرپرستي خود داشتند و او را به انواع تعاليم، آشنا ساخته بودند؛ اعلان كردند كه اين فرد همان «مسيح موعود» است. روح مسيح (عليه السلام) در كالبد شخص حلول كرده و كوشيدند به نوعي او را در پرده‌اي از اسرار و راز و رمز نگاه دارند.
البته مري اوتينز، بيوگرافر معروف او بيان مي‌دارد كه كريشنا مورتي در نهايت اطمينان و اعتقاد به خود و بر اثر آموزه‌ها ‌و تمرينات و القائات اساتيدش در طول سال‌هايي كه در T.S تحت تربيت بزرگان تئوسوفيست بود، در سال 1911 چنين ادعايي را مطرح ساخته ‌يا حداقل چنين ادعا و عنواني را از سوي آني بيزانت و ليد بيتر بانيان و مدعيان اين فكر، قبول كرده و پذيرفته و در راستاي آن سال‌ها ايفاي نقش مي‌كند. (6)
حتي در سال 1925 تئوسوفيان سيدني از او خواستند كه تا استراليا روي آب راه بروند (شايد نوعي درخواست كرامات كرده‌اند يا خرق عادت) اما اين كار مطابق خواسته ايشان انجام نپذيرفت و او سال بعد با كشتي به آنجا رفت.
مهم‌ترين پديده‌اي كه در دوران جواني كريشنا مورتي رخ مي‌دهد اين است كه او رهبر T.S شد. در اين دوره او را به عنوان معلم جهاني خواندند و درباره‌ي او اعلام شد كه مسيح دوباره متولد شد. در آن روزها، انتظار سرآمد و تمامي ‌اعضاي انجمن نظم ستاره پنداشتند كه كريشنا مورتي همان معلم موعود روحاني و جهاني است. آنها صراحتاً اعلام كردند كه كريشنا مورتي همان مسيح موعود است. كريشنا مورتي براي سالياني اين فكر را پذيرفت و در راستاي آن نقش‌هاي فراواني ايفا كرد.
در اينجا چند نكته قابل توجه است؛ يكي اينكه كريشنا مورتي با پذيرفتن اين اعلام جهاني دعوي منجي گَري دارد. او در واقع خود را منجي آخرالزمان و موعود نجات بخش بشريت و معلم همه‌ي انسان‌ها ‌معرفي مي‌كند و با همين اعتبار سالياني از اعضاي انجمن و ديگران بهره برداري مي‌نمايد. اين در حالي است كه ادعاي مهدويت تنها در اختيار انسان كاملي به نام مهدي موعود (عج الله تعالي فرج) است. حتي بر اساس اين مسيحيت اگر هم قائل به رجعت باشيم تنها بايد به بازگشت عيسي مسيح (عليه السلام) معتقد شد نه فردي انساني كه رسوايي او در جهان مسأله ساز شد.
نكته‌ي ديگر اينكه كريشنا مورتي اگر انسان فرهيخته و اهل معناست به كدام حق به خود اجازه مي‌دهد با اين گونه عناوين جذاب و فريبنده، اعضاي انجمن خويش را در درجه‌ي اول و جهانيان را در درجه‌ي دوم فريب دهد؟ و با توسل به اين گونه القاب، امتيازهاي زيادي براي خود دست و پا كند؟ گيريم كه او بعد از سالياني اين القاب را نفي كرد اما جاي اين پرسش وجود دارد كه چرا در آغاز آنها را پذيرفت؟ چرا سالياني از منافع آن بهره برد؟ و چرا بعد از بازگرداندن اين القاب همان مسير را به گونه‌هاي ديگر ادامه داد؟ سؤال اصلي اينكه چنين افرادي مي‌توانند معلم جهاني و مصلح بشري باشند؟

ب) تئوسوفيان و رياضت

كريشنا در جاي جاي سخنراني‌هايش كه پس از مدتي كوتاه به صورت كتاب‌هاي مدون به جامعه علاقه مندانش عرضه شد، به گذراندن تمرينات پر محنت و رياضات شاقي كه تي‌اسي‌ها ‌به او تحميل مي‌كردند، اشاره مي‌كند. او به طور ضمني اشاره مي‌كند كه دوره‌هاي پاگشايي را نيز گذرانده و درجات و مراحل آن را طي نموده است.
اما يكي از آشكارترين مصاديق در اين زمينه، مطالبي است كه در بخش مقدمه (پانوشت مقدمه) كتاب پر پرواز گفتار الكيون آمده است:
كريشنا مورتي كه در اين ايام حدود ده سال بيشتر نداشت، در اطاق «قسمت اعظم ساعات دو شب و يك روز را در خارج از قالب جسماني خويش به سر مي‌برد و فقط گاه براي نوشيدن شير گرم به كالبد خود باز مي‌گشت.» (8)
اين حكايت در شب‌هاي يازدهم و دوازدهم ژانويه سال 1910 ميلادي، در محل سكوت خانم آني بيزانت در آديار هند، اتفاق افتاد و در واقع به جهت درآمدن كريشنا مورتي به سلك تئوسوفيت‌ها ‌صورت پذيرفته است.
آنچه كريشنا مورتي براي تدوين‌گر كتاب توضيح داده و او به رشته‌ي تحرير درآورده است، تعاليم الكيون، استادِ كريشنا مورتي است كه به منظور آماده سازي و تشرف وي به او آموزش داده شده است. (استادي كه در هيچ منبعي نامي ‌از او نيافته‌ام و احتمالاً از استادان سرّي T.s بوده است)
هم چنين كريشنا جي، گاه درباره‌ي رياضات و مشقات سختي كه در آهايو (ojai) كاليفرنيا تحمل كرده سخن مي‌گويد. اما ديدگاهش درباره‌ي رياضات و تمرينات سختي كه پذيرنده‌ي آنها بوده جالب توجه است. او انجام مراحل يوگا و رياضات شاق را براي خود در حد شانه كردن موي سر و تميز نگاه داشتن ناخن‌ها، تلقي كرده و آنها را كارهايي كودكانه و ساده برمي‌شمرد كه شخص يا اشخاص سال‌ها ‌وقت خود را صرف تكامل و آماده سازي جسم، بيهوده هدر مي‌كند. (9)

ج) انحلال انجمن نظم ستاره شرق

آموزش‌ها ‌و نگارش‌ها ‌توسط انجمن و كريشنا مورتي استمرار يافت تا اينكه كشمكش‌هايي درون او را فرا گرفت، در او آشوبي ايجاد شد، نيروي مستمر او را بالا و پايين مي‌برد و البته مرگ «ني تيا» برادر و همراه او تزلزلي در باورهايش ايجاد كرد، تا اينكه كريشنا مورتي به عنوان رئيس كل، در حضور خانم آني بيزانت و بيش از سه هزار عضو در عين ناباوري انجمن را منحل اعلام كرد.
طوفان انحلال مؤسسه‌ي «نظم ستاره» توسط كريشنا مورتي به سال 1929 در حالي هنگامه برپا كرد كه اين امر براي هواداران و مريدان بسيار ناباورانه و غيرمنتظره مي‌نمود. او در سالگرد بازگشايي اردوگاه «استار» در اُمِن (Ommen) هلند به تاريخ دوم آگوست همان سال، در حضور هزاران نفر از افراد انجمن، نظم ستاره را منحل نمود و چنين گفت:
امروز صبح مي‌خواهيم درباره‌ي انحلال The Order of Star بحث و گفت و گو كنيم، بسياري كسان از اين انحلال شاد و كسان ديگري متأسف خواهند شد. ولي موضوع نه شادي دارد و نه‌ اندوه؛ زيرا اين يك كار لازم و اجتناب ناپذير است.(10)
او پيش از اين در سال 1928 ميلادي در Eerde هلند در حالي كه سي و سه ساله بود، نيز طي سخنراني به مخاطبانش چنين گفته بود:
من نمي‌خواهم پيرواني داشته باشم؛ زيرا به محض اينكه شما پيرو ديگري مي‌شويد سازندگي و باروري به معناي واقعي را از دست داده‌ايد. من هرگز خواهان مريدان و شاگرداني نبوده‌ام. من حتي از نفس اينكه كسي بگويد شاگرد تو هستم بيزارم. شاگرد آن ادراك و شعوري باش كه حاصل يك ذهن و ‌انديشه‌ي تكامل يافته و نيز عشقي عميق و فراگير است. شاگرد ادراك و آگاهي خويشتن خويش باش. من اين را بسيار جدي مي‌گويم. (11)
و در جاي جاي سخنراني‌هاي ديگرش اذعان مي‌دارد:
كساني كه به آن تشكيلات، يعني T.S چسبيده‌اند و منافعي در آن دارند اصرار مي‌ورزند كه اين تشكيلات همان «تئوسوفي» (خرد لاهوتي) است. چنين كساني جوياي حقيقت نيستند، آن‌ها صرفاً وابسته به منافع و مصالح خود هستند. اميد پاداشي دارند.
پس بايد ببينيم فرق بين تئوسوفي و T.S چيست؟ مسلماً بين تعاليم حضرت مسيح (عليه السلام) و «كليسا» فرق بسيار هست. تعاليم «بودا» با «بوديسم»، يعني با تشكيلاتي كه به نام مذهب از تعاليم او ساخته‌اند، متفاوت است. تعاليم يك چيز است. تشكيلاتي كه تحت عنوان آن تعاليم درست كرده‌اند چيز ديگري است. (12)
ذكر اين نكته ضروري مي‌نمايد كه كريشنا مورتي پس از ساليان متمادي كه از منافع و امتيازهاي انجمن T.S كمال استفاده را برده است، انجمن را منحل كرده و با قيافه‌ي حق به جانب مدعي مي‌شود كه كسي كه خواهان حقيقت است نياز به تشكيلات ندارد. در اينجا نكاتي قابل طرح است: اولاً، بيش از يك دهه كه كريشنا مورتي رهبريت انجمن را به عهده داشت و با القابي مثل معلّم جهاني و مسيح موعود بر اين انجمن حكمراني مي‌كرد، آيا در اين انجمن حقيقي بود يا نه؟ اگر نبود پس ايشان در اينجا چه مي‌كرد؟ و اگر بود چرا بعد از اين زمان طولاني نظريه پردازي مي‌كند كه اعلام حقيقت نيازمند تشكيلات نيست؟ شايد انحلال انجمن نظم ستاره عوامل ديگري راشته كه هرگز برملا نشد.
ثانياً، حقيقت اگر بخواهد اعلام شود و صورت جهاني به خود گيرد طبعاً بايد در قالب نظامي ‌عرضه گردد. اين نظامي‌ مي‌تواند يك تشكيلات باشد. خداوند حق است و در جهان فقط حقيقت را جلوه مي‌دهد. اما عرضه‌ي حقيقت به عالميان از سوي خدا در قالب تشكيلاتي به نام نظام انبيا و امامان و شرايع صورت مي‌گيرد. نمونه‌اي ديگر رهبران اديان هستند. موسي (عليه السلام)، عيسي (عليه السلام) و حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) براي اظهار حقايق الهي و آسماني تشكيلات و سازمان ايجاد كردند. سازماني كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) طراحي نمود، حكومت ديني است كه به صورتي بسيار مؤثر در ترويج وحي الهي كارساز افتاد. لذا عرضه ي حقيقت با تشكيلات نه تنها منافات ندارد بلكه ضروري است و چون نيك بنگريم ادعاي كريشنا مورتي در واقع به معناي نفي حكومت الهي روي زمين است.
ثالثاً، خواهيم ديد كه كريشنا مورتي، مدارس، مؤسسات و بنيادهاي متعددي در سراسر اروپا، آمريكا و هند ايجاد كرد و در تمامي ‌آنها تنها افكار جيدو كريشنا مورتي ترويج مي‌شود. اگر اين گونه مراكز تشكيلات نيست، پس تشكيلات كدام است؟ در اينجا باز به همان نكته‌ي آغازين مي‌رسيم كه گويا انحلال انجمن عوامل و دلايل پنهاني داشته كه هرگز علني نشد و در اين ميان تنها حقيقت قرباني شد.

د) نفاق آشكار

جيدو كريشنا مورتي، به رغم آنكه از هرگونه مريدپروري و حتي ايجاد تشكل براي نشر تبليغ آموزه‌هايش دوري مي‌كرد و به بياني هيچ گونه ادعاي خرق عادت يا الهام يا انجام امور فوق العاده و غير طبيعي نداشت، اما بعضاً در طي سخنراني‌ها ‌و به فراخور شرايط و سؤالات پرسش گران، از نوعي حفظ ماورايي براي خويشتن خود و كنفِ حمايتيِ معنوي نام مي‌برد و معتقد است جسم و روح او توسط «نيرو» يا به نقل خودش «حقيقت» يا «آن» همواره محفوظ بوده است.
البته او ماهيت «آن» را شرح نمي‌دهد و تنها به اين توصيفات بسنده مي‌كند: (13)
در تمام طول زندگي او (كريشنا مورتي) محافظت مي‌شده است. وقتي سوار هواپيما مي‌شدم مي‌دانستم كه هيچ اتفاقي نمي‌افتد. البته هيچ كاري انجام نمي‌دهم كه موجب ايجاد خطر باشد. من خيلي دوست داشتم كه با گلايدر پرواز كنم. يك بار هم در «گشتاد» پيشنهاد شد كه سوار گلايدر بشوم؛ ولي احساس كردم كه «نه نبايست سوار بشوم.» هميشه احساس كرده‌ام كه محافظت مي‌شده‌ام. يا شايد اين تصور و استنباط از اينجا ناشي مي‌شود كه چند سال اوليه‌اي كه به انگلستان رفته بودم، «اُما»: (خانم آني بيزانت را اُما خطاب مي‌كرده است) هميشه مراقب بود كه دو نفر از دانش آموزان مبتدي مؤسسه از من محافظت كنند. البته فكر نمي‌كنم علت اين باشد. (14)
در بخش ديگري از سخنانش درباره‌ي آن نيرو چنين مي‌گويد:
از آغاز تولد يك نيروي ناشناخته از اين كالبد (منظور كالبد خودش است) مراقبت كرده است. چرا و چگونه؟ نيرو پسري را از فاميلي كه ويژگي خاصي نداشته است انتخاب مي‌كند. چه شد كه آن پسر در آن فاميل به دنيا آمد؟ آيا خواست آن نيرو بود كه - براي تجلي و تجسم خودش - آن پسر خلق شد؛ يا نيرو ديد كه ‌يك فاميل برهمين مذهب با هشت فرزند وجود دارد و گفت اين پسر همان است: خودش است؛ كسي است كه مي‌تواند مظهر و تجلي آن نيرو باشد.
«آن چيز» هم اكنون در اتاق است. اگر از او بپرسيد: «تو چه هستي؟» پاسخي نخواهد داد... آن چه مسلم است اين است كه «آن» پديده‌اي است مقدس. (15)
كريشنا مورتي معتقد بود كه بر اثر همين حفظ و صيانت ماورايي است كه او به رغم تمرينات سخت و تعاليم ويژه و رياضات خاص و شاق تئوسوفيست‌ها ‌آن هم از سنين 12 تا 32 سالگي، ذهن و روح و روانش به دور از هر آلودگي و تأثيرپذيري، بكر و بلاشرط مانده و همين امر سبب گرديده تا به رو شنيدگي برسد و از قيد نام و تعاليم تئوسوفيان و هر بند ديگري رها گردد.
به نظر مي‌رسد كريشنا مورتي با استفاده از اين گونه سخنان درصدد است خود را شخصيتي مقدس و آسماني جلوه دهد، براي خود حفاظي ناشناخته و نيرويي مراقب نشان دهد. به تعبير ديگر وي با اين گونه ادعاها خود را موجودي قدرتمند و داراي نيروهاي برتر جلوه مي‌دهد. در اين مقام سخن بر سر صحت با سُقم اين گونه ادعاها نيست. بلكه سخن اين است كه اين گونه قدرت نمايي‌ها ‌براي چيست؟ معمولاً كساني كه به اين شگردها متوسل مي‌شوند عمدتاً به منظور جذب هواداران و طرفداران بيشتر است. اگر كريشنا مورتي درصدد تكثير هواداران است. پس چگونه در جاي جاي سخنانش اعلام مي‌كند كه من مريد نمي‌خواهم؟ و عرضه‌ي حقيقت نيازمند تشكيلات نيست؟ قدرت نمايي با فرار از مري و هوادار قابل جمع نيست.

پي‌نوشت‌:

1. بسنجيد با مطالب بيوگرافي كريشنا مورتي در:
http://www.Kfa.org/biography.php.
2. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص40.
3. تاريخ نقل شده از سايت آفتاب، مقاله «جريان عرفاني كريشنا مورتي» مؤسسه گفتگوي اديان اخذ گرديده است.
http://www.aftab.ir
4. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمد جعفر مصفا، ص 40.
5. بنگريد به مقاله «جريان عرفاني كريشنا مورتي»، مؤسسه گفتگوي اديان، سايت آفتاب.
www.Aftab.ir.
6. بسنجيد با مطالب بيوگرافي كريشنا مورتي در دايرةالمعارف ويكي پديا؛ Wikipedia.
7. http://Kinfonet.org/Biography/radioausturalia.asp
8. كريشنا مورتي، پر پرواز گفتار الكيون، ترجمه‌ي مرسده لساني، ص11-12.
(شرح مبسوط اين واقعه از قول كريشنا مورتي و شاهدان عيني ديگر در كتاب كريشنا مورتي اثر اويلين بلاو، ترجمه مهدي قراچه داغي و زهره فتوحي، نشرالبرز، آمده است.).
9. كريشنا مورتي، سكون و حركت، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص37.
10. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص40.
11. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص32.
12. همان، ص 114.
13. كريشنا مورتي معتقد است نيرويي در تمام طول زندگي از او مراقبت مي‌كرده، اما آن نيرو را نامي ‌نيست. «آن» پديده‌اي مقدس است، تعاليم كريشنا مورتي، ص 272.
14. كريشنا مورتي، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه‌ي محمدجعفر مصفا، ص 263.
15. همان، ص272.

منبع مقاله :
فعّالي، محمّدتقي؛ (1388)؛ نگرشي بر آراء و انديشه‌هاي کريشنا مورتي، تهران: سازمان ملي جوانان، چاپ اول.